فاطمه ابراهیمی

به پیش

instagram [#222]Created with Sketch.

یادداشت روزانه| به پیش

– یعنی کل زندگی‌ام به تحمل کردن گیر و گرفتاری و مسئولیت و بدبختی بگذرد؟

بی آنکه عشقی، شوری، تفریحی، ساعت‌های فراغتی باشد؟

بهار، تابستان، پاییز و زمستان بیایند و بروند و من لمسشان نکنم؟ در اردیبهشت شیراز نروم؟ در تابستان تبریز نروم؟ در پاییز شمال نروم؟ در زمستان به جنوب نروم؟

به دریا وقتی خلوت است سر نزنم؟ روی چمن با پای برهنه قدم نزنم؟ در سکوت انسانی و آواز پرندگان جنگل آرامش پیدا نکنم؟

راست بیایم شرکت و راست بروم خانه بی‌آنکه صبح‌ها سری به پارک ملت بزنم و عصرها سری به پارک پلیس؟

تار را کنار بگذارم؟ نقاشی نکشم؟ محتوای مفید و ارزش‌آفرین تولید نکنم چون آب و نان نمی‌شود؟

فقط در پی پول باشم و هر چه جز این است را کنار بگذارم؟

+بی پول نمی‌شود تار خرید، نمی‌شود کلاس تار رفت. نمی‌شود نقاشی کشید و ابزارش را تهیه کرد. فکر خانه و شکم و چهرۀ اجتماعی نمی‌گذارد دست به تولید محتوا برد.

پول عزیز دوستم بدار، چنانکه من دوستت دارم

و به سمتم بیا، چنانکه من به سمتت می‌آیم.

من قدردان تو هستم، بودنت کیفیت زندگی‌ام را بهتر کرده است.

اما هنوز تو را کم دارم.

بیش باشی، بیش.

 

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *