تکهپارههایی از خوشبینی و مثبتاندیشی

روزهای عادی را بگذاریم برای کارکردن، برنامهریختن، طبق اولویتها اقدامکردن، و دستاوردی را تعیینکردن و بهش رسیدن. روزهای سخت را با امید و خوشبینی و مثبتاندیشی جلو ببریم، یا دستکم به کمک اینها از پسرفت جلوگیری کنیم. روزهای سخت مثل همراهی با: ذهنی که سرشار از افکار منفی شده است. بیماری یا دلایل دیگری که […]
چرا باید به نوشتن امیدوار بود؟

من زیاد کاغذ سیاه میکنم. شاید مشکل کمعمقیام هم، همین زیاد نوشتن باشد چون حتی فرصت نمیکنم نوشتههایم را دوباره بخوانم. به همین خاطر، من هم کمحافظهام. آنقدر هم شلختهنویس هستم که نمیتوانم آنچه نوشتهام را پیدا کنم. خلاصه که انگار بله. من هم چندان فرقی با شما که نمینویسید ندارم؛ دستِ کم حالا حالاها بین […]
چرا بنویسم؟ من که نویسنده نیستم!
وقتی نوشتن را شروع کردم، سراغش نمیرفتم مگر در شرایط خاص. مثلاً خشمی، غصهای. مدتی گذشت و با ورق زدن نوشتههایم احساس کردم که افسرده به نظر میرسم. هرچه نوشته بودم بوی غم میداد و فغان از زندگی. من اما فوری به خودم برچسب افسرده بودن را نزدم. در عوض برنامۀ نوشتاریام را تغییر دادم […]