فاطمه ابراهیمی

به پیش

instagram [#222]Created with Sketch.
زندگی

حرفهایی دربارۀ زندگی

حرف‌های خودم و بقیه را دربارۀ زندگی نوشتم

زیر درخت هلو را تماشا کردم. صفا (حمید جبلی) دم مرگ بود که گفت چرا موقع مردن همه چیز دنیا زیبا می‌شود؟

فیلم زندگی زیباست هم الان یادم افتاد- شاید اگر سام را بچه‌ی خودم تصور نمی‌کردم، این فیلم را خیالی تلقی میکردم.

زیبایی زندگی به چه چیز شباهت دارد؟ این زیبایی مثل دانه های کوچک برف است در مقابل آفتابی همیشگی.

— — — — — — —

چه روز کسل کننده ای. احساس ضعف می‌کنم.

— — — — — — —

صبح قهوه‌ام را خوردم

سرکار آمدم و به موقع هم رسیدم

بعد از ناهار نیم ساعتی چرت زدم و بیدار که شدم نسکافه و شکلات تلخ هم خوردم.

این شعر را با خودم مرور می‌کنم “هرکو که سلامت است و نانی دارد وز بهر نشستن آشیانی دارد و…”

تماس های کاری‌ام را گرفتم و به مطالعه‌ام دربارۀ پول ادامه دادم.

— — — — —

همکارم می‌گوید:« کاش امروز دهم بود، نه نهم.» می‌پرسم:« چرا؟» جواب می‌دهد:« چون حس می‌کنم امروز نامه‌ای را به تاریخ فردا تنظیم کردم و فرستادم رفت.» می‌پرسم:« یعنی حاضری یک روز از عمرت به این دلیل کم شود؟» می‌گوید:« هرروز مثل روز قبل است چیزی از دست نخواهم داد.»

— — — — —

باهم توی کنتاکیم. با خودم می‌گویم او زنده می‌ماند اگر تو بهش پیام ندهی؛ و برای اینکه زنده بماند نه به او زنگ می‌زنم و نه بهش پیامی می‌دهم.

— — — — —

شنبه‌ها کلاس موسیقی دارم و سه بار در هفته باید بروم باشگاه،… و روزی بیش از هشت ساعت از عمرم را برای کارمندی می‌گذارم تا بتوانم در ساعت‌های خالی قبل و بعد از کار به علاقمندی‌هایم بپردازم (کارهایی که نان و آب نمی‌شوند ولی شراب زندگی‌اند)

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *