- همیشه بهترین ایدهها را اکنون انجام بده:
وقتی برای تولید محتوای یک برند پازل کودک کار میکردم، کاری مربوط به تخیل و … تقریباً هرروز ایدههای نابی به ذهنم میرسیدند که اصلاً باورم هم نمیشد. گاهی وسوسه میشدم تا آنها را فعلاً استفاده نکنم و بگذارم برای یک وقت دیگر، اما خیلی طول نکشید که فهمیدم اگر ایدههای ناب بیشتری را عملی کنم، در را به روی ایدههای تازهتر باز نگهمیدارم و چه از این بهتر؟
- ایدهها را تازهتازه تا مرحلۀ اجرا بِبَر:
من با اینکار یک صفحۀ سهتار راهاندازی کردم که علاوه بر بهترکردن تمرینات و رشد خودم در سهتار نواختن، حالا منبعی برای انگیزهدادن به دیگران هم شده است. از همۀ اینها گذشته موضوعی مهم را متوجه شدم و آن این است که با دنبالکردن صفحات مربوط به موسیقی و سهتار با این صفحه، از این ویژگی منفی اینستاگرام که شامل از هر دری سخنی است دور شدم. به همین دلیل، حالا هم مدت زمان کمتری را در اینستاگرام سپری میکنم، و هم بعد از ورود و خروج به اکانتم کلی مطلب تازه و یکدست، دیده و آموختهام.
- ایدهها اخلاق عجیبی دارند، هر آن ممکن است سر و کلهشان پیدا شود:
وسط کتابخواندن، فیلمدیدن، حرفزدن، دوشگرفتن، غذاخوردن و… واقعاً چارهای نیست جز همیشه دستبهقلموکاغذبودن؛ عبیی ندارد که در چشم عموم کمی عجیب به نظر برسیم، چون بعد از مدتی همه چشمشان به این حالت ما عادت میکند… ضمناً تو را به خدا بیایید در این موقعیت بخصوص این را با خودمان مرور کنیم که من باید به فکر خودم، زندگیام، درآمدم، شغلم، آینده، احوالم و … باشم. اگر ایدهها را از دست بدهم کسی برایم غصه نمیخورد، اگر هم نگذارم از چنگم در بروند کسی برایم دست و جیغ و هورا نمیکند؛ حسرتش برای خودم و شادیاش هم برای خودم است.
- خیلی از ایدهها بعد از توجه به یک سوال شکل میگیرند:
مثلاً: من چگونه میتوانم از خلاقیت در زندگی روزمره استفاده کنم؟
- و ضمناً بسیاری از ایدهها با پرسشهای متنوع هستند که جان و قوت و عمق میگیرند:
خلاقیت در زندگی روزمرۀ یک فرد خانهدار؟ یک فرد کارمند؟ یک معلم؟ یک بانکدار؟
خلاقیت ارزان قیمت را چگونه میتوان عملی کرد؟
اهمیت نیاز به خلاقیت در روزمره را چگونه ثابت کنم؟
و…
ممنون میشوم اگر شما هم از تجربیاتتان بنویسید.
4 پاسخ
چقدر این جمله را دوست داشتم: «ایدهها اخلاق عجیبی دارند، هر آن ممکن است سر و کلهشان پیدا شود».
راسش اگر یک آدمیزاد سر راهم سبز بشود و بخواهد که مراحل مقدس ایدهیابی را از من بپرسد، بدونشک پس از بِربِر نگاهکردنش فریاد میزنم که ایدهها در هوا وول میخورند. و آن بابا اگر شاکی شود که خب پس چرا من نمیبینم باز فریاد میزنم که چشمانت را باز کن.
اصلاً مگر میشود آدمیزاد بدون ایده بماند؟ بهگمانم فقط کافیست چگونه دزدیدن و چطور بهکارگیری ایدههای تکراری را بیاموزیم تا به خلق ایدهای نو برسیم. البته که افزودن چاشنی خلاقیت را نیز نباید از یاد ببریم وگرنه آن ایده به لعنت خدا هم نمیارزد. :))))
سلام محدثه جان، باعث افتخارمه که اینجا میبینمت. پشتکار و اشتیاقت برام الهامبخشه؛ خدا زیادترش کنه برات جوون. ممنون از کامنت پربارت؛ «افزودن چاشنی خلاقیت را نیز نباید از یاد ببریم وگرنه آن ایده به لعنت خدا هم نمیارزد.» عالی بود و ممنونم ازت.
درود بر تو فاطمه
چقدر این یادداشت رو دوست داشتم! درباره اخلاق عجیب ایدهها کاملا با تو موافقم. مخصوصا جمله آخرش. راستش رو بخوای با خوندن این یادداشت سوالی توی ذهنم شکل گرفت که میتونه جرقهای برای یه عمل سنجیده به سمت تولید محتوای تخصصی باشه. ممنون از تو
امیدوارم نوشتههای بیشتری از تو بخونم و انگیزه بگیرم.
ممنون مبینا جان. چه قدر خوب که برات فایده داشت این متن. مرسی که خوندی. ایشالا در کنار هم رشد کنیم و این روزا رو به خوشی یاد کنیم.