چند وقت پیش این جمله را در صفحۀ مجتبی شکوری خواندم اما دقیقاً یادم نیست که از چه کسی نقل قول شده بود:
آینده تاریک است؛ به تاریکی گور، یا به تاریکیِ رَحِم. ما چه خواهیم ساخت؟
میخواهم دربارۀ هدف بگویم. علی رغم اینکه من در خانواده و فامیل فرد هدفمندی به نظر میرسم روزهای زیادی هستند که دچار تردید میشوم و اطمینانم را به رسیدن به اهدافم کاملاً از دست میدهم. مخصوصاً روزهایی که دربارۀ آنها با دیگران حرف میزنم؛ انگار با شنیدن کلماتم متوجه دورازدسترسبودنشان میشوم، بسیار دورازدسترس بودنشان.
این قضیه، مرا هم مثل هر آدم دیگری بسیار ناامید میکند.
اما من کماکان به مسیرم ادامه میدهم و دو دلیل برای آن دارم:
اول اینکه برای هدفم تلاشکردن، قدمزدن، دویدن، سینهخیزرفتن و… خالی از فایده نیست. در مسیربودن برای من بسیار عایدی دارد و فارغازاینکه به آن برسم یا نه، دستاوردهایی خواهد داشت. ضمناً در بدترین سناریو هم ترجیح میدهم پایانبندی این باشد: او دوست داشت نویسنده(و چیزهای دیگر) شود، برای نویسندهشدن هم بسیار تلاش کرد، اما هرگز به آن نرسید و مرد.
اهداف مادی بسیاری دارم که فکرکردن به آنها بیش از هرچیزی میتواند مرا ناامید کند؛ چون یک طورهایی زیادی از دست من خارج است. برای همین سعی میکنم به این فکر کنم که من شش هفت سال دیگر اگر به آن خواستهها نرسیدم میخواهم چجور آدمی باشم؟ چگونهبودن شخصیتم حداقل 70 درصد به من ربط دارد، اما چه اموالی داشتن و … به چیزهایی بیشتر از من مربوط است.