هرچه وقت انتظارکشیدن بیشتری داشته باشم احتمالا نویسندهترو خوانندهتر میشوم. برای همین این مدت تصمیم گرفتم که به بهانۀ بیشتر خواندن و نوشتن هم که شده است خودم را در شرایط انتظار قرار بدهم. مثلا یکی از این فرصتها زودتر از خواب برخاستن و پیادهرویکردن است. برای اینکه بتوانم از پیادهروی لذت ببرم هم راهی ندارم جز اینکه سلانه سلانه گام بردارم.
در کمتر از دو ساعت دیگر کتاب انجمن شاعران مرده را به پایان میرسانم.
امروز از آن کلمۀ تازهای آموختم؛ تمجمجکردن یعنی همان مِنمِنکردن.
فایل صوتی این کتاب را گوش دادم اما فیلمش خیلی جذاب تر بود.
رابین ویلیامز کاش در زندگی واقعی خودکشی نمیکرد- به آقای کیتینگ نمیآمد خودش را دستیدستی از زندگی محروم کند.
وقتی تماشای فیلم انجمن شاعران مرده را به پایان رساندم فقط یک عبارت به ذهنم آمد و آن این بود که اگر خودت را بکشی هم بعضیها حرفت را نمیفهمند که نمیفهمند؛ پس کار خودت را بکن و عقیدۀ خودت را زندگی کن.
4 پاسخ
دم رو غنیمت بشمار…
فیلمی با تم نوستالژی و غمگین اما بهرحال بسیار قوی
بله دقیقا ممنون که نوشتی برام
قلب
دو تا قلب