- عصارۀ گفتگوها، فیلمها، خواندهها و شنیدهها را یادداشت کنید.
- مقداری بخوانید و مثل جوگیرها، به تقلید از آنچه خواندهاید یکی دو صفحه بنویسید.
- دو برابرِ چیزی که میخوانید، بنویسید.
- کتابهای موردعلاقهتان را بازخوانی کنید؛ حتی اگر فقط یکی-دو صفحهاش را.
- یک لیوان آب کنار دستتان بگذارید و هر وقت ایدههایتان برای نوشتن ته کشیدند، کمی آب بنوشید.
- کتابهای خوب را بخرید و توی کتابخانهتان داشته باشید؛ اینطوری احتمال خواندهشدنشان بالا میرود.
- روزی پانزده دقیقه با تمرکز شعر بخوانید و بعد نیمساعت تمرین نوشتن کنید.
- کتابهای داستانی و غیرداستانیِ کودک و نوجوان را بخوانید و فرض کنید پدر/مادر دوران بچگیتان شدهاید.
چند پیشنهاد هم شما بنویسید…
یک پاسخ
من به اون معنا نویسنده نیستم، اما همیشه توی سرم کوران کلماته!
برای از دست نرفتن تمرکزم حین باقی کارها، یه دفترچه دارم که قانونش اینه که فقط تک جمله توش مینویسم. یعنی جملات پشتیبان و اینا نداریم!
بدین ترتیب موجز نوشتن رو تمرین میکنم و از طوفان ذهنی هم میرَهَم!