تجربۀ شخصی من در کار هنری، به ویژه نوشتن، ثابت کرده است که وقتی به شکل خلاقانه و بدونِ قاعدۀ آنچنانی انجامش میدهم دستاوردهای بیشتری را نصیبم میکند.
سر فرصت تمام منابعی که به درستی این تجربه مهر تایید میزنند را همینجا یادداشت میکنم.
علیالحساب به این پاراگراف توجه کنید:
تخیلیکردن تجربههای درونی به ما امکان میدهد که تجربۀ حسیمان را آشکارتر و گشودهتر از آنچه در زندگینامۀ خودنوشته میآید بیان کنیم. چنین چیزی دربارۀ فیلیپ راث مصداق دارد. راث قبل از اینکه زندگینامهای به نام واقعیتها تالیف کند، زندگیاش را در قالب رمانهای متعدد پردازش کرده بود. بنابراین زندگینامهاش آنقدر بیرمق از آب در آمده بود که به یکی از شخصیتهای داستانیاش اجازه داد پیشگفتاری بر آن بنویسد و نویسنده را سرزنش کند که چرا در رمانها، زندگیاش را گشودهتر و آشکارتر از زندگینامهاش بیان کرده است. شخصیت داستانی بر او خرده گرفت که در زندگینامه اش واقعیتهای زندگی را آرمانی و احساسی تعبیر کرده است. ظاهراً رمانهای راث سهم بیشتری در خودشناسیاش ایفا کردهاند.
|فن و هنر داستاننویسی، اتو کروزه، نشر اختران، ص45 و46|
در قسمت اول و دوم این مینی دورۀ رایگان میتوانید تفاوت بینِ نوشتن خلاقانه و منطقی را در عمل درک کنید: