فاطمه ابراهیمی

به پیش

instagram [#222]Created with Sketch.

من اگر نقاش بودم…

من اگر نقاش بودم ابرها را طوسی و صورتی می‌کشیدم

من اگر نقاش بودم به جای عکس‌گرفتن از لحظات به یادماندنی، آن‌ها را نقاشی می‌کردم

من اگر نقاش بودم برای ترسیم رویاهایم از همه رنگ‌ها استفاده می‌کردم، و از رنگ سیاه نمی‌ترسیدم.

من اگر نقاش بودم نقاشی را به همه تبلیغ می‌کردم.

من اگر نقاش بودم کتاب‌های مصور می‌نوشتم و برای آن‌ها توی کتابخانه‌ها دزدکی جا پیدا می‌کردم.

من اگر نقاش بودم نویسندۀ بهتری می‌شدم.

من اگر نقاش بودم خشمم را نقاشی می‌کردم شبیه یک حیوان درنده و از توی شهر می‌بردمش توی یک نقاشی دیگر توی یک جنگل و رهایش می‌کردم

من اگر نقاش بودم، پول را نقاشی می‌کردم و به یارم می‌گفتم دستگاهی اختراع کند برای چاپ دقیق این نقاشی‌ها و همه عزیزانم را ثروتمند می‌کردم.

من اگر نقاش بودم در نقاشی‌کشیدن زیاده روی نمی‌کردم.

من اگر نقاش بودم خودم را رها و محکم و در عین حال منعطف نقاشی می‌کردم.

من اگر نقاش بودم با خواهرم گالری راه می‌انداختم؛ نه برای درآمد برای عشق و حال.

من اگر نقاش بودم با نقاشی جادو می‌کردم.

من اگر نقاش بودم خودم را در یک خانۀ زیبا و بزرگ، با باغی سرسبز و سوار بر یک اسب قهوه ای می‌کشیدم.

من اگر نقاش بودم درونم را پر از الماس می‌کردم.

من اگر نقاش بودم خودم را به رود، کوه و درخت تبدیل می‌کردم.

من اگر نقاش بودم خودم را دور دنیا می‌گرداندم، کنار رود سن، برج پیزا، دیوار چین، درختان معروف ساکورای ژاپنی و…

من اگر نقاش بودم قلب درون سینه‌ام را پر از کلبه‌های گرم و دوست‌داشتنی می‌کردم که عزیزانم خانه‌های صمیمی و تپنده‌ای داشته باشند.

من اگر نقاش بودم آن‌قدر واقعیت را به تصویر می‌کشیدم تا بدون غرزدن و سرزنش بپذیرمش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *