
تجربۀ شخصی من از نوشتن (1)|نوشتن به مثابۀ یک سبک زندگی
- نوشتن بهخودیخود با تخلیهکردن ذهن، میتواند روش خوبی برای آغازهای دوباره باشد. چرا که همیشه یک ذهن خلوت، بهتر از یک ذهن شلوغ و بههمریخته است.
- روزهایی بوده که ساعتها زمان صرف کردهام تا به ذهن خلوت برسم و اولین قدم را برای آغازی نو بردارم؛ یعنی دو-سه ساعت بلکه هم بیشتر پای نوشتن بودهام تا خون زندگی در رگهایم جریان پیدا کند و مرا به حرکت وادارد.
- روزهایی هم بوده است، که دو-سه باری مجبور به آغازهای تازه شدهام- یعنی صبح نوشتهام که تا ظهر زندگی کنم، و دوباره ظهر نیاز به روحیه داشتم تا برای بعدازظهر تلاش کنم و بعدازظهر نوشتم تا بتوانم زندگی را تا شب ادامه بدهم.
- البته که همیشه نوشتن موفق نبوده. گاهی بهترین راه حل در کوتاهمدت است و کاهی هم از آب در هاونکوبیدن برایم بی فایدهتر است.
- اما در نهایت اگر نتواند خودش به تنهایی به دادم برسد، ایدههایی را در دامانم میریزد تا کمی اوضاعم را بهبود بدهم.
تگها
نوشتههای مشابه
نوشتههای مشابه بر اساس تگ نمایش داده میشوند. این پست بدون تگ است.
دیدگاهها
برای این نوشته دیدگاهی وجود ندارد.