تکهپارههایی از خوشبینی و مثبتاندیشی
روزهای عادی را بگذاریم برای کارکردن، برنامهریختن، طبق اولویتها اقدامکردن، و دستاوردی را تعیینکردن و بهش رسیدن. روزهای سخت را با امید و خوشبینی و مثبتاندیشی جلو ببریم، یا دستکم به کمک اینها از پسرفت جلوگیری کنیم. روزهای سخت مثل همراهی با: ذهنی که سرشار از افکار منفی شده است. بیماری یا دلایل دیگری که […]
چرا بنویسم؟ من که نویسنده نیستم!
وقتی نوشتن را شروع کردم، سراغش نمیرفتم مگر در شرایط خاص. مثلاً خشمی، غصهای. مدتی گذشت و با ورق زدن نوشتههایم احساس کردم که افسرده به نظر میرسم. هرچه نوشته بودم بوی غم میداد و فغان از زندگی. من اما فوری به خودم برچسب افسرده بودن را نزدم. در عوض برنامۀ نوشتاریام را تغییر دادم […]
چرا باید علاقۀمان را دنبال کنیم؟
در این مدت اخیر خیلی از سالهایی یاد میکنم که شش صبح بیدار میشدم و صبحانه خوردهنخورده، راهی دانشگاه میشدم. و بعد، آن را با الآن زندگیام مقایسه میکنم. چهار سال پیاپی به رفتوآمد به جایی عادت کرده بودم که هرگز باعثوبانی خوشحالیام نبود. از تعطیل شدن به هر بهانهای، استقبال میکردم. شبیه کاراکترهای […]
درمان افسردگی گاه به گاه
افسردگی میتواند همان حالت غمگینی باشد که وسط شادی کردن یخۀ آدم را میچسبد، مثل احساسی منفی بعد از یک موفقیت. یا هر فقدان و ناکامی دیگر، که البته تعدادشان هم تقریبا بیشمار است. با آنها که عجولاند و دوست دارند سریع به مقصد برسند، مثل همان خود قدیمیام کاری ندارم، اصلا حرفی ندارم. اما […]