دیدنِ پدرم مشغول مطالعۀ کتاب از همان کودکی مرا به کتابخوانی علاقمند کرد. کتاب هدیهگرفتن و عضویت در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان هم مجالِ همراهیام را با کتاب فراهم کرد.
اگر یک چیز از کودکی تا الآن در من ثابت باقی مانده باشد همین عشق به کتاب است؛ و بخصوص کتابهای کودک و نوجوان.
هر چند وقت یکبار به کتابفروشی میروم و برای خودم یک کتاب کودک میخرم.
اخیراً به نوشتن داستانهای کودکانه علاقمند شدهام و میخواهم در آن ذوقآزمایی کنم؛ و از اینکه چه نتیجهای در پی باشد کاملاً بیاطلاعم.
چند ایده برای نوشتن به ذهنم رسیده که با شما به اشتراک میگذارم:
دو فهرست بسازید از چیزهایی که تقریباً در 90 درصد مواقع بهطور واضح بد یا بهطور واضح خوب هستند. مثل مبصرهای دوران کودکی که دو لیست خوبها و بدها داشتند. میتوانیم با نوشتن داستانهایی کلیشهای دربارۀ این مضامین تمریناتمان را آغاز کنیم:
بدها
جنگ
فقر
بی سوادی
نادانی
بیکاری
بی مهارتی
بی ادبی
خودپرستی
قدرنشناسی
و…
خوبها
باسوادی
بهروزبودن
مهارتداشتن
شغلداشتن
ورزشکردن
باادببودن
مسئولیتپذیری
قدرشناسی
خودباوری
بخشش خود و دیگران
و…
یا ساختن لیستی از چیزهای خیالانگیز و غیرمنطقی مثلاً:
- مدادی که به محض تمامشدن به درخت تبدیل میشود…
- لپتاپی که شبها به شکل مرموزانهای در خانه به حرکت در میآید و شروع میکند به جمعآوری اطلاعاتی دربارۀ روند سلامتیِ جسمی و روانی صاحبش…
- قاب عکسهایی که در شبهای شلوغ مهمانی با هم حرف میزنند و صدایشان در همهمۀ جمعیت ناشناس باقی میماند تا اینکه یکبار…
2 پاسخ
لیست آخر پست خیلی خلاقانه بود و باعث شگفتیم شد
خیلی ممنونم که میخونی مطالبم رو و بازخورد میدی. باعث خوشحالیمه