خیلی از کارهای روزمره را اصلاً دوست نداشتم. مثلاً گردگیری و مرتبکردن خانه، یا فکر و وقت و انرژی گذاشتن برای پختوپز. روزمرگیهایم را در این دو سال، معطوف کردم به خواندن و نوشتن و کارهای دیگری برای توسعهی فردی مثل پیادهروی تحت هر شرایطی، ساختن یک گروه خوب برای معاشرت؛ مثل برخی دوستان، برخی پادکستها، سایتها و… . با تمام وجودم از زیر کارهایی که تأثیر مستقیم و مثبتی روی رشد و توسعهام نداشتند در میرفتم و به ندرت انجامشان میدادم؛ مخصوصاً همین کارهای مربوط به خانه.
اما ارزش انجام اینجور کارها خیلی بالاست و برای کسی مثل من که بیشتر فعالیتهایش فکری است، علاوه بر استراحت، تنوع است و فرصتی برای خلاقانه و متفاوت انجامدادن اینجور کارها.
خلاقیت به خرجدادن برای چیدن میز، ساختن نوعی ترکیب تازه برای غذاهایی که دستور پخت معمولاً یکسانی دارند، تغییر دکوراسیون دادن، و لذت گردگیری و برقانداختن تابلوها و… .
آنقدری که ترکیبِ کارهای خانه با خواندن و نوشتن و کارکردن جذاب است و زندگی را دوستداشتنی میکند، هیچکدام به تنهایی نمیتواند.