- به تعویق انداختن شروع کارها:
حتی کارهای ساده و روزمرهای مثل مرتب کردن اتاق، یا کارهایی که عاشقشان هستم مثل کتابخواندن، سهتار نواختن، نوشتن.
- چککردن موبایل:
بهویژه صبحها به محض بیدارشدن و شبها قبل از خواب.
یا وقتهایی که بعد از کار زیاد باید به مغزم ستراحت بدهم ولی میفرستمش به دنیای شلوغ اینستاگرام.
- عمداً روزهایم را فشردهکردن:
اینکه گاهی به دلیل اتفاقات ناگهانی، مثل دوبارهکاری به خاطر یک اشتباه، مهمان ناخوانده، و… روزهایم فشرده بشوند، عیبی ندارد. اما اینکه عمداً روزم را آنقدر شلوغ کنم که مشغول بدوبدو باشم، یک بیانصافی و ناجوانمردی تمام عیار است در حق خودم.
- بیتوجهی به زمانبندیِ زندگی روزمرهام:
برای خانواده، برای تفریح، برای کار و… باید زمان شروع و پایان دقیقی تعیین کنم و تا جای ممکن جلوی اجحاف حق یکی به آن دیگری را بگیرم. این تعادلی است که هرگز به آن نرسیدهام. یا غرق کار بودم و بیخیال خانواده، یا برعکس.
- زیاد حرفزدن:
دامی که هروقت تمرکزم را هنگام حرفزدن از دست بدهم، گیرش میافتم. با اینکار اینقدر پیش خودم احساس بیارج و قربی میکنم که حساب ندارد.
- زیاد در معرض ارتباطات بودن:
چندتا کتاب را پشت سر هم خواندن، بیشتر از سه تا پست اینستاگرام به طور مستمر دیدن، معاشرت بیش از یکی-دو ساعت با یک نفر، و معاشرت با بیش از یکی-دو نفر در روز.
- پندواندرزدادن:
آن هم وقتی طرف مقابلم نگفته: «لطفاً یه توصیه بهم بکن!» و یا خودم نپرسیدهام: «یه توصیه بهت بکنم؟»
این لیست را میتوانم تا ابدالدهر ادامه بدهم، ولی اینکار را نمیکنم و پیشنهادم این است شما هم نکنید.
چرا؟
چون ممکن است اینکار به عزتنفسمان آسیب بزند.
ولی برای اینکه با حقیقت خودمان و زندگی شخصیمان مواجه شویم، یکی-دو ماه یکبار بهش سر بزنیم و چیزهایی را به آن اضافه و یا از آن کم کنیم.
یک پاسخ
کاش بیشتر مینوشتی لیست خوبی بود من باید رو زمان بندی روزانه بیشتر دقت کنم و چک کردن موبایل که اصلا اینقد لذت میده به آدم که خیلی سخته مگه اینکه یه چیز لذت بخش تر بدی به ذهنت بگی بیا اینکارو نکن بجاش دیگه اینکارو کن شاید قبول کرد خخخ … من چیزی که دوست دارم بیشتر انجام بدم سعی میکنم جنبه های فیک رفتاری خودم رو کمتر کنم بیشتر خودم باشم تو هر شرایطی که تو زندگی مواجه میشم ممنون از نوشته خوبت.