1403/02/29
سعادت زناشویی را میخوانم. دیشب شروعش کردم و امروز احتمالاً تمامش کنم. ترجمۀ سروش حبیبی است و واقعاً خواندنیست. شادی بیعلت همان وجد وحشی است که به قول ماشا در سرگی میخاییلیچ وجود دارد.
من هم همیشه دوست داشتم به جای اندوه بیعلت، شادی بیعلتی در قلبم میداشتم.
1403/02/30
خب متاسفانه نتوانستم دیروز خوانش کتاب سعادت زناشویی را تمام کنم. همیشه در کتاب خواندن کند عمل میکنم؛ یکبار هم که کتابی را سریع و یک روزه خواندم سنگی بر گوری از آل احمد بود که چیز زیادی ازش یادم نمانده جز خاطرات بچهدارنشدن و تلاش برای باروری. تولستوی نویسندهای واقعاً مذهبی است. یادم است یکی از دوستانم میخواست روابط آزاد جنسی داشته باشد که با خواندن کتاب رستاخیز از این کار منصرف شد.
دربارۀ وجدوحشی باید بگویم حدس میزنم به شادی های ناخودآگاه مربوط باشد. چقدر ناآگاهانه شادی باید دید و شنید و لمس کرد تا بی هیچ برنامهی قبلی برای آدم تداعی شود. فکر کنم اینکه من و رضا گاهی میزنیم زیر آواز یا قیافهمان را با گشادترین لبخند ممکن طراحی میکنیم هم یکجور وجد وحشی باشد.
درست است که میکوشم نقاط ضعفم را بشناسم و بهبودشان بدهم، ولی از نقاط قوتم غافل نیستم و از آن ها هرجا و هرطور که بشود استفاده میکنم تا قوی و قویتر شوند؛ از قدرت همدلی مثلاً در محیط کار که به نظر جایی است خالی از همدلی استفاده میکنم تا هم خود متفاوتم را ابراز کنم و هم استعدادم هدر نرود.
خیلی دوست دارم روزی صاحب یک کسب و کار بشوم و در مدیریت منابع انسانی آن شگفت انگیز عمل کنم.
1403/03/02
من و یار به قدرت بازی پی بردهایم و میکوشیم از آن نفع ببریم. از هر فرصتی برای بازی کردن استفاده میکنیم و دیگران را هم به این کار تشویق میکنیم. به نظرم این موضوع به تدریج روی تقویت وجد وحشی هم اثر میگذارد. تفریح و سرگزمی در آخر هفتههایمان جای خودش را پیدا کرده است و ما آن را راه رهایی از فشار کار نامگذاری کردهایم.
1403/03/03
در مسیر رفتن به آشتیان به خوانش داستان ادامه دادم و برخی قسمتها که جذاب بود را منتشر میکنم:
2 پاسخ
خوشحالم که همراهی مثل تو دارم که با دیدن ایدههای جدید باعث شدی رو بیارم به کارهایی که قبلا فکرش رو هم نمیکردم و خب تاثیر داشته. اونایی هم که نداشته بعدا تاثیرش رو میذاره❤️
علاقه و تلاش آدم رو میندازن تو مسیر رسیدن به چیزی که میخواد. مطمئنم میتونی.
ممنونم از وجودت یار خوبم