یکی از دلایلی که مصاحبه کنندهها مرا مناسب همکاری نمیدانستند این بود:
«تو خیلی لطیفی/ آدم خیلی لایتی هستی»
حالا هم که علیرغم روحیهی لطیفم موفق شدم نظر ریاست یک سازمان معروف را جلب کنم و مشغول به کار شوم، بعد از ۷ ماه و یک جابهجایی سازمانی، مدیر تازهام به این ویژگیام به عنوان یک نقطه ضعف اشاره میکند و هر از چندگاهی بهم هشدار میدهد که «اینطوری نمیتونیم همکاریمون رو باهم ادامه بدیمها. باید سگ جون باشی!» من مشتاق سگجون شدن هستم ولی حاضر نیستم بابت آن هزینههای خیلی زیادی بدهم.
بگذریم…
یک کتابخانۀ کوچک توی لابی ساختمان شرکت هست که گهگداری به عنوان کتابهایش نگاه میکنم و اگر چیزی نظرم را جلب کند با خودم به میز کارم میبرم و در فرصتهای خلوت کاری مطالعهاش میکنم.
بنا به تجربه و شناخت بیشتر خودم در ماههای اخیر متوجه شدم که این روحیهی لطیف، به من قدرت همدلی میدهد.
به فهرست کتاب «نقطه قوت برتر خود را بشناسید» نگاه انداختم و موضوع «همدل» نظرم را جلب کرد.
در ادامه پاراگرافهایی را از این بخش کتاب میآورم:
ایدههایی برای عمل:
زمانی که برای یکی از همکارانتان مشکلی به وجود میآید به آنها کمک کنید:
زمانی که برای یکی از همکارانتان مشکلی به وجود میآید به آنها کمک کنید، تا فراموش نکنید که اکثر افراد به اندازهی شما توانایی کشف احساسات و وضعیت حساس دیگران را ندارند.
درصورت مشاهده رفتار نادرست از سوی دیگران خیلی سریع و قاطعانه برخورد کنید:
درک احساسات و هیجانات دیگران به معنای بخشودن رفتار اشتباه آنها نیست. فراموش نکنید زمانی که همدلی شما به ترحم تبدیل شود، دیگران شما را به عنوان شخصی میشناسند که بیجهت دلسوزی میکند و اشک میریزد.
با فردی همکاری کنید که دارای توانایی فرماندهی و رهبری است:
حتی در صورتی که چنین فردی موجب رنجش احساسات دیگران شود، در انجام اقدامات موردنیاز به شما کمک خواهد کرد.
به عنوان شخصی مورداعتماد یا مشاور، به دیگران خدمت کنید:
دیگران به این دلیل از نزدیکشدن به شما احساس راحتی میکنند که اعتمادداشتن از دید شما دارای اهمیت است. جهتگیری و تمایل شما برای کمک واقعی و صادقانه به افراد، مورد قدردانی و تحسین قرار خواهد گرفت.
گاهی اوقات همدلی شما با دیگران تا اندازهای پیش میرود که شما را غرق در خود میکند:
برنامهای را برای خود بچینید که شبهنگام به شما یادآوری کند دیگر کار تمام شده. این شیوه موجب کنترل احساسات شما میشود و از خستگی مفرط شما جلوگیری خواهد کرد.
دوستی را پیدا کنید که از توانمندی همدلی قوی برخوردار باشد و مشاهدات خود را با او بررسی نمایید.
از توانمندی خود برای مستحکمساختن درک و پشتیبانی متقابل بهره بگیرید:
شما به این دلیل که نسبت به احساسات دیگران حساس هستید هیجانات محیط اطراف و اطرافیان خود را اندازهگیری میکنید. از توانمندی خود برای مستحکمساختن درک و پشتیبانی متقابل بهره بگیرید. در زمان سختیها همدلی شما اهمیت به خصوصی خواهد داشت، به این علت که موجب آشکارشدن دغدغههای شما میشود و این مسئله موجب ایجاد وفاداری خواهد شد.
شما معمولا از مشاهده خوشحالی دیگران لذت میبرید:
بنابراین سعی کنید با فرصتهایی روبرو شوید که در آنها بر موفقیتهای دیگران تاکید کنید و دستاوردهایشان را ببینید. عبارتی را که برای تحسین یا سپاسگزاری در هر کدام از فرصتهای پیشآمده به کار ببرید. نتیجهی این کار تاثیری عمیق و دلنشین بر طرف مقابل خواهد گذاشت.
احتمالا شهود و حس ششم قویای دارید:
احتمالا به این علت که نسبت به احساسات دیگران آگاه هستید میتوانید موضوعی را قبل ازآنکه دیگران آن را متوجه شوند، حدس بزنید. هر چند بعضی وقتها ممکن است حس شهودی شما بیش از یک گمان یا حدس نباشد، با این وجود نسبت به آنها هوشیار باشید. این احساس میتواند سرمایهی ارزشمندی برای شما باشد.
ممکن است بعضی مواقع اصلا نیازی به «بیان» همدلی نباشد:
بعضی مواقع اصلا نیازی به کلمات ندارید تا ابراز همدلی کنید؛ شاید تنها چیزی که برای امنیت خاطردادن به دیگران کافی است یک اشاره یا یک حالت محبت آمیز باشد. برای ایجاد آرامش در دیگران از توانمندی همدلی خود از طریق یک نگاه، یک لبخند یا دستزدن بر شانه بهره بگیرید.
توصیههایی برای کسی که با یک فرد همدل همکار است:
در درک احساسات افراد مختلفی که در سازمانتان کار میکنند از او کمک بخواهید. او نسبت به هیجانات و احساسات دیگران حساس است.
قبل از متعهدکردن او برای انجام هرکار، از او دربارۀ احساسی که نسبت به موضوع دارد، بپرسید. احساسات به اندازهی دیگر عوامل کاربردی برای او اهمیت دارد و لازم است که این حس در تصمیم گیریها موردتوجه قرار گیرد.
در مواقعی که همکاران یا مشتریان در درک ضرورت انجام یک عمل با مشکل مواجه هستند، از این فرد بخواهید که به شما کمک کند. احتمالاً این فرد توانایی حسکردن چیزی که همکارانتان متوجه نمیشوند را داشته باشد.
|صفحه 139، نویسنده: تام راث، مترجم: امیر کامگار و مهتاب بیات ریزی|
آگاهی و قوت قلبی که مطالعهی این بخش از کتاب به من داد باعث شد تا این مطلب را اینجا بنویسم. اول برای اینکه به خودم در روزهایی که به مشورت نیاز دارم کمکی کرده باشم و بعد برای همه کسانی که در این ویژگی با من شباهت دارند.
برای من از تجربههایتان و احساس و بینشی که این نقلقول به وجود آورد بنویسید.
البته اگر هم مخالفتی هست، خوشحالم میکنید که حوصله به خرج بدهید و نظرتان را برایم بنویسید.
احتمالا این آخرین پست وبلاگ فاطمه ابراهیمی در سال ۱۴۰۱ باشد؛ خوشحالم که امسال بیش از زمانهای قبل اینجا نوشتم و منتشر کردم.
2 پاسخ
تو لایت و لطیف هستی و این قرار نیست باعث پیشرفت تو نشه. آره سخت جون بودن و کم نیاوردن خیلی مهمه اما نباید این ویژگی همدلی قربانی بشه.
انسان ها واقعا نیاز دارند به این ویژگی. یعنی هر روز بیشتر از روز قبل! همه چیز رو به سخت شدن داره میره.
مطمئنا این هم مثل خیلی چیزای دیگه زیاد و بیش از حدش میتونه بد بشه ولی مزایاش خیلی زیاد تره.
با آرزوی موفقیت بیش از پیش برای تو
ممنونم ازت همیشه سلامت و شاداب و پیروز باشی جانم