فکر کنم از یک هفته هم گذشت که اینجا چیزی ننوشتم. البته دستم به نوشتن حسابی گرم است؛ از نوشتن نامه و متن کاتالوگ و معرفی و فلان گرفته تا اسهال قلمی(درددل) و نوشتن از فیلم و داستانهایی که دیدم و خواندم.
تنها نگرانیام این است که تلاشم برای تمرین نویسندگی را با منتشرنکردن، به تلاشی ناقص و بیاثر تبدیل کنم.
بگذریم.
بعضی موضوعات همیشه جذاباند و خواندن دربارۀ آنها مرا باانگیزه میکند. من غالباً به انگیزه وابستهام یعنی بهترین عملکردم متعلق به زمانی است که به لحاظ احساسی آمادگی پیشبردن و اقدامکردن را داشته باشم. البته که سعی میکنم در روزهای بیانگیزگی هم دست از عمل نکشم ولی خب هرطور حساب میکنم کیفیت و کمیت کارم در آن روزها، به خوبی زمانهایی که قلبم پر شور است نیست.
حرف از برخی موضوعات همیشه جذاب شد و حالا میخواهم اشارهای کنم به نکات کاربردیای که خودم اخیراً دربارۀ خلاقیت آموختم:
1- دفتری که به ثبت ایدهها اختصاص میدهید بهتر است سفید و بدون خط باشد:
چون دفتر خطدار ناخودآگاه این محدودیت را در شما ایجاد میکند که حتما باید از کلمات استفاده کنید؛ نه که کلمات خوب نباشند ولی گاهی کافی نیستند و تصاویر و طراحیها هم میتوانند به کمک شما بیایند و نقش ثمربخشی ایفا کنند. از آن گذشته دفتر خطدار میتواند زمینهساز تفکر خطی هم باشد؛ یعنی نگاهی سطحی و ساده انگارانه. یعنی کوه یخ را به همان قسمت بیرونزده از آب خلاصه کردن؛ شاید کمی اغراقشده به نظر برسد ولی بهتر است در کنار تمام دفترهای خطدار جایی هم برای دفتری با کاغذهای سفید باز کنید تا هرجا لازم شد از نقاشی و رنگ در کنار کلمات کمک بگیرید. برای رهایی از تفکر خطی، خیلی خوب میشود که دربارۀ تفکر سیستمی هم بخوانید و با عملکردن به آن یادش بگیرید.
2- به سوالاتی که برایتان پیش میآید بیشتر توجه کنید:
حتی سوالاتی که فقط بچهها جرئت پرسیدنش را دارند مثل چرا آسمان آبی است؟ چرا همۀ آبهای روی کرۀ زمین خوردنی نیستند؟ البته به لطف گوگل میتوان هر سوالی را بدون خجالت و حس شرمندگی پرسید و به نتایج جالبی هم رسید.
مثلاً من خودم اخیراً معنای چند تا از بدترین فحشهای فارسی را گوگل کردم و به نظرم افراد زیادی معنای دقیق فحشهایی که نثار میکنند را نمیدانند.
3- با اندکی ترس، و بسیاری کنجکاوی زندگی کنید:
همیشه فکر میکردم جزو آدمهای کنجکاو محسوب نمیشوم ولی اخیراً وقتی برای اولین بار از برادرم خواستم که یک ویژگی خوب مرا بگوید او بدون هیچ مکثی گفت:« باید فکر کنم ولی کنجکاوی بارزه.»
2 پاسخ
این نوشته خیلی خیلی خوب بود. یعنی منو از حالت افقی تبدیل کرد به حالت عمودی و قلم و دفتر داد دستم که از روی نوشته هات مشق بنویسم. خیلی ایده خوبی بود دفتر بی خط. مخصوصن اون جایی که نوشته بودی دفتر خط دار می تواند زمینه ساز تفکر خطی هم باشد، یعنی نگاهی سطحی انگارانه.
به به. به به. آفرین.
من از وقتی که یادم میاد همیشه دفتر بی خط رو به دفتر خط دار ترجیح می دادم و بیشتر دوستش داشتم.
سلام صبا جان. ممنونم ازت. کلی با بازخوردت شنبۀ منو زیبا و پرانرژی کردی. خوشحالم که مطالب اینجا برات مفید بودن و تونستن سر ذوق بیارنت.