به نظرم پایانبندی نه تنها کم اهمیتتر از شروعهای تازه نیست بلکه میتواند به شروعهای تازه قدرت و استمرار بیشتری هم بدهد.
برای همین تصمیم گرفتم از چگونه به پایان رساندنِ هفتۀ آخرِ خرداد بنویسم.
در این هفته بسیار پرکار و فعال بودم و با نهایتِ تلاشم توانستم بین کار و زندگی تعادل برقرار کنم.
از کتابخواندن گرفته
تا
تمرین نوشتن،
تولید و انتشار محتوا،
پیشبردنِ وظایفِ شغلی.
تمرین سهتار،
کمک به سام برای تمرین فلوت،
ورزشکردن،
رسیدگی به مسئولیتهای خانوادگی و
تفریح.
کتابهایی که خواندم اغلب غیرداستانی بودند، به جز صدسال تنهایی.
بیشترین تمرینی که برای تقویت نوشتن انجام دادم تمرین رونویسی بود.
ورزشهایی که کردم به یوگا، بدمینتون، پیادهروی، دویدن و رقص خلاصه شدند.
تفریحاتم شامل خریدنِ ابزار کار، سرزدن به خواهر و برادرم، تماشای انیمیشن و سریال با آنها، و بردنِ خواهرزاده و برادرزادهام به سینما بود.
اما کاری که امسال خودم را بهش عادت دادهام، نوشتن در سررسید بود.
هرروز به ثبت مواردی برای این چهار دسته میپردازم:
هزینهها،
شکرگزاری،
افکار و
احساسات.
دوست دارم چندتا از افکار الهامبخشم را اینجا بنویسم تا هم برای خودم ماندگارتر شود و هم شاید به کار خوانندگان بیاید.
- ساختن لیستی از راههایی که امتحان کردم ولی ازشان جواب مطلوبی نگرفتم تهیه کنم و به یک راه تازه فکر کنم.
- خوشبینی، امیدواری و عملگرایی راه حل خیلی از مشکلات است.
- رفتار درست یعنی در موقعیتهای عصبانیکننده قرار بگیری ولی بتوانی خودت را مدیریت کنی.
- برای تفریح هم برنامهریزی کن، تا بهخاطر تفریح از کارهای مهمات نیفتی.
و سختترین کار در این 4 دسته، شناسایی و نامگذاری دقیق احساساتم بودند که حتی ناقص انجامدادنش هم باعث شد به درونیاتم شناخت بیشتری پیدا کنم.