یک: گوش کن بهم. وقتی به آدما میگی به لحاظ روحی خستهام، لازمه تنها باشم یه مدت، کار نکنم، سوالجواب نشم و فقط به مغزم استراحت بدم و زندگیمو مرور کنم قبول نمیکنن ازت. واسه همین ادای آدمایی رو دربیار که میگرن دارن، یا مثلاً سینوزیتشون چند وقت یه بار اوت میکنه، خلاصه که درگیر بیماری میشن. اگر دیدی اینطوری هم دست از سرت برنمیدارن و برات هیچ خلوتی قائل نمیشن، بگو مشکوکی به کرونا.
به خاطر بعضی از اتفاقات زندگی ممکنه گِرگِرو بشی. مثلاً هی بغض کنی وسط جمع. نذار بفهمن اشک غصه تو چِشاته. هِی خمیازه بکش، پُشت سَرِ هم. تا بهت بگن برو بخواب زن. مجبوری مگه بیدار بمونی. یا مثلاً انگار که آب دهنت پریده توی گلوت؛ سرفه کن. سرخی صورتتو، سفتیِ گلوت به خاطر بغضو با یه دلیل فیزیکی نشون بده.
پس چی شد؟ حرف من این نیست که خودتو بروز ندی. یا خلوت نکنی و گاهی از مردم دور نشی. حرف من اینه که همه چیزو به دلایل جسمی و فیزیکی ربط بده؛ خودتو به مریضی بزن تا واسه ادامۀ زندگیت جون بخری. وگرنه تا ابد باید فقط جون بِکَنی.
خیلی وقتا دلتو میشکنن، تهدیدت میکنن به اینکه تنهات میذارن، با کاراشون ثابت میکنن که دیگه دوستت ندارن و براشون مهم نیستی، از هزارتا سفر سخت معنوی برمیگردی و هیچکس هیچی متوجه نمیشه و فکر میکنن همونی هستی که بودی. حق دارن؛ این آدما به جسمت نگاه میکنن. استخون شکستهات به چِش میاد، درد توی سینهت نه. خیلی شانس بیاری بعدِ شکسته شدن قلبت، صندلی دهن واز کنه چوب و میخ بره تو تنت. تا بلکه خودتم این دردا به چِشِت بیاد. یهکم آروم بگیری و کف پاتو مالش بدی، شیرموز بخوری، مراقبت بشی. شاید فکر کنی این حرفا رو میزنم چون دنبال ترحم و این جور چیزام. نه. این دردای جسمی بهترین فرصتن واسه در کردن خستگی های روحی. خستگیای روحیتو در کن. وگرنه یهو سر اینکه چرا هیچکس یه زنگی نمیزنه حالتو بپرسه میزنی خودتو میکُشی. بعدم تُف و لعنت که ببین به خاطر یه چیز کوچیک چه بلایی سر خودم آوردم. درحالیکه اون فقط بهونه بوده و داری دستای پشت پرده رو نادیده میگیری.
دو: ولش کن اینو. داره چرت میگه. این آدم تراژدی بنویسه. از من میشنوی مسخره بازی درآر. شوخیشوخی خودتو آروم کن. حرفای دلتو بریز توی یه خواب مسخرۀ بیسروتَه. وصلهپینه کن به این و اون.
دلت شکسته؟ برو خداتو شکر کن لگنت نشکسته وگرنه کی میخواست تو رو با این اخلاق سگت جمع کنه؟ بی معرفتی دیدی؟ بذار وویس بذاره واسه این و اون تعریف کنه چه گوزویی هستی، تا زنگ نزدنشو بذاری رو چِشات. حالا که با یه «بهسلامت» قال قضیه رو کَنده، برو انقد انگولکش کن تا بره به همه بگه اونجات زیر فلانجات، قبل فلانجات چه چیز فلانی داری. بذار چو بندازه افسردهاس، یه روز آرهس یه روز نه، بهتر از اینه که بره به همه بگه موقع شاشیدن مدیتیشن میکنی که.زِرتوزِرت بخند. هیچم خودتو به مریضی نزن، فکر میکنن مردنیای یا مثلا ته داستان سرطان میگیری و …اونوقت همه شانساتو سوخت میکنی. نه کار آیندهداری گیرت میاد، نه پارتنر بهدردبخوری…
یک: ولش کن اینو. همه چیزو به مسخره میگیره. اصن میگوزه که میگوزه. منم میگوزم. همه میگوزن اصن…
سه: شِت واقعاً شِت. چی میگید شماها واسه خودتون. پاشید یه لیوان آب بخورید. بریم یه قدم بزنیم، دو تا از این بچههای کار رو شام بدیم، لباس نو تنشون کنیم. فکر کنیم عددی هستیم، مثلاً دردی دوا میکنیم،…
چهار: من که میرم بخوابم. شاید فردا حالم بهتر شد.
دو: یه عمره خوابیدی…
یک: ولش کن دو دیقه…
4 پاسخ
از همون اولا که کانال تلگرام زده شد و وبلاگ نویسی شروع شد مطالبو دنبال می کردم. معجزه ی نوشتن رها نشه…
سلام علی عزیز. نه خدا رو شکر فراموش نشده، البته تبصره دار شده. ممنونم که میخونی.
سلام. متن جذابي بود و به نظرم به درد خيلي ها مي خوره.
يك چيز كوچيك كه دوست دارم بهت بگم اينه كه:
تو اولش با اين جمله شروع كردي ” بیا بهت درس زندگی بدم”
خب با اين جمله مخاطبت گارد ميگيره كه باز نصيحت شروع شد و اين جوری در بهترین حالت با نفرت و همون گارد متنت رو می خونه و در بدترین حالت هم کلا متنت رو نمی خونه و بی خیال سایتت میشه.
این اولین متن تو هست که دارم می خونمش و فکر کن که اگر یکی مثل من این متنت رو به عنوان اولین چیزی که میخاد ازت بخونه انتخاب کنه و با این جمله شروع بشه، حتما بی خیالت میشه.
اینستاگرام من: belka.taherkhani
سلام ممنون از اینکه خوندی و نظرت رو گذاشتی و نکتهای رو بهم آموختی. بهش فکر میکنم. مرسی