1.
من هرگز شعری نسرودهام
فقط گاهی احساساتم توانستند مرا مجاب کنند
تا چیزهایی را که آنها میگویند
روی کاغذ بیاورم
و بیشتروقتها هم
موفق… نشدند
2.
وقتی توی مترو و اتوبوس هستم یا در حال پیادهروی و دلتنگ نوشتن میشوم؛ ذهنینویسی میکنم.
فارسی معیار یا همان کتابینوشتن نکتۀ اصلی ذهنینویسی است.
3.
روش من برای نویسندهشدن، بیشتر زندگیکردن است تا بیشتر خواندن و نوشتن. خودشناسی و پهنای بیشتری به زندگی دادن، راه دراز ولی ارزشمندی است.
4.
کار غیرمرتبط با نویسندگی کردن آسان نیست ولی کمکاری و بیپولی خیلی سخت است.
5.
نویسندۀ ورزشکاربودن سخت است، ولی نویسندۀ چاق و در معرض بیماریبودن سختتر.
6.
مجموعهای از نوشتههای به پایان نرسیده و وسوسۀ مدام بین دورریختن آنها یا نگهداشتنشان.
7.
خرجهای احساسی برای خرید انواع گوناگون خودکار، کاغذ و دفنر.
8.
نویسندههای کلمهجمعکن موفقتر از دیگر گونههای نویسنده هستند.
9.
نویسندۀ شیفتۀ کتاب چاپی با گرانشدن کتاب، نداشتن فضای کافی برای نگهداری آنها و سرشلوغیهای هرروزه، خواندن را متوقف نمیکند و از امکانات طاقچه استفاده میکند.
10.
اکثریتشان تایپ دهانگشتی بلد نیستند ولی رابطۀ خوبی با تایپکردن دارند.