با کمالگرایی رنده میشویم یا برنده؟
جواب این سوال به شما بستگی دارد.
اگر کارمند هستید و این مقاله را میخوانید فرصتی دارید تا هرآنچه از کمالگرایی مفید است و قابلیادگیری یاد بگیرید و هر آنچه نبودنش بهتر است را حذف و بهتر عمل کنید.
و اگر مدیر هستید، با به کار بستن ایدههای خلاقانۀ این مقاله تجربهای نو در فرهنگ کمالگرایی سازمانتان خلق کنید.
تحقیقات نشان دادهاند که سطح کورتیزول و کمالگرایی در شرایط استرسزا با هم ارتباط مستقیم دارند. یعنی افرادی که دارای معیارهای کمالگرایانه هستند نسبت به افرادی که معیارهای واقعبینانهتری دارند استرس بیشتری را تجربه میکنند. با وجود اینکه انسانها میتوانند به هرچیزی عادت کنند مثلاً به مقدار کم و همیشگی استرس، نباید به این شرایط تن بدهند. این استرس نه تنها به نفع کارمندان نیست بلکه به ضرر سازمانها هم میشود. تصور کنید که کارمندان به دلیل تجربۀ استرس زیاد، درک و فهمشان کاهش پیدا کند یا روحیۀ پرخاشگری در آنها افزایش پیدا کند. چه اتفاقی برای درون و بیرون سازمان خواهد افتاد؟ وقتی کارمندان به جای درک بهتر از همدیگر، ارتباطی تنشزا و به دور از درک داشته باشند. یا ارتباط با مشتریان به چه شکلی پیش خواهد رفت؟
اما کمالگرایی ابعاد دیگری هم دارد. مثلاً فردی با کمالگرایی مثبت در موقعیتهای استرسزا به فکر یادگرفتنِ مدیریت استرس خواهد افتاد. وقتی در انجام کاری راضی نشود سعی میکند با عملگرایی بیشتر و امتحانکردن راههای مختلف و خودارزیابی، به بهترین روش ممکن برای انجام کارش دست پیدا کند و…
آنچه در این مطلب میخوانید:
یک حکایت کوتاه از دو فرد کمالگرای موفق آیا کمالگرایی مثبت وجود دارد؟ تاثیرات کمالگرایی مثبت و منفی روی عملکرد شغلی و زندگی شخصی ایدههایی خلاقانه برای بهبود فرهنگ کمالگراییِ سازمان ( ویژۀ مدیران) |
|
قصۀ دو کارمند کمالگرای موفق:
تام وقتی وارد محیط کار شد، اضطراب زیادی را تجربه میکرد. دوست داشت کار باکیفیتی ارائه کند و هر سال پیشرفت شغلی را تجربه کند. او دوست داشت در مسیر کمال حرکت کند و برای همین تصمیم گرفت تکنیکهای مدیریت استرس را یاد بگیرد و به کار ببندد. برای اینکه بتواند کارهایش را بهتر پیش ببرد از یک کوچ کسبوکار کمک میگرفت. از هر فرصتی برای پیادهروی استفاده میکرد تا تحرک روزانۀ کافی داشته باشد و مغزش خوب کار کند. او برای سلامتی، موفقیت و احساس خوب در زندگی و محیط کار ارزش زیادی قائل بود و معیارهای ایدهآلگرایانهای داشت و برای رسیدن به این معیارها از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد.
او هنوز هم برای مدیریت بهتر هیجاناتش مطالعه و تمرین میکند و روحیۀ انتقادپذیری را در خودش تقویت میکند تا از هر اظهار نظر مخالفی دربارۀ عملکردش بتواند چیز مفیدی یاد بگیرد و کیفیت کارش را ارتقا دهد.
وقتی او را در جشن امضای کتابش دیدم نظرش را دربارۀ کمالگرایی پرسیدم و گفت:« من کیفیت خوب کار و زندگیام را مدیون روحیۀ کمالگرایانهام هستم.»
درحالیکه من همیشه کمالگرایی را ویژگیای منفی میدانستم چون همکار مادرم، جِین، را دیده بودم که با 15 سال سابقۀ کارمندی و رسیدن به درآمد بالا و سمتِ مدیریت مالیِ یک مجموعۀ بزرگ طلاسازی مدتی است به دلیل کاهش تمرکز، افسردگی و اختلال در سیستم ایمنی بدن کارش به بیمارستان کشیده شده است.
او هم وقتی برای اولین بار وارد محیط کار شد استرس زیادی را تجربه کرد. چون نمیخواست هیچ اشتباهی از او سر بزند یا پیش رییس و همکاران کمهوش جلوه کند. بسیاری از اوقات سوالاتش را نمیپرسید و سعی میکرد خودش به جواب برسد و مدام نگران بود که دیگران دربارۀ او چه فکر میکنند. همۀ این موارد انرژی و تمرکزش را پایین میآوردند و نمیتوانست در ساعات کاری کارهایش را به نتیجه برساند برای همین دیرتر از محل کار خارج میشد. حتی بارها کارهایش را به تعطیلات و خانه برد. تمرکزش روی ارتقای شغلی بود و به سلامتی و تفریح و سایر نیازهای انسانی خودش توجهی نمیکرد. او از هیچکس کمک نمیگرفت و میخواست همه چیز را خودش به تنهایی انجام بدهد.
وقتی کسی او را به خاطر موفقیتهای شغلیاش تحسین میکرد او از نظر لطفشان تشکر میکرد ولی در دلش میگفت:« اما به چه قیمتی؟ کاشکی کمالگرا نبودم و این همه استرس نداشتم. من خنگم و باید هزار برابر بیشتر از دیگران تلاش کنم. خیلیها از من موفقترند و …»
تام و جِین هر دو در مسیر شغلیشان موفق شدند ولی تعریفشان از کمال متفاوت بود و همین باعث شد در جزئیات مهمی با هم تفاوت داشته باشند. تام در مسیر کمال حرکت میکرد و دستاوردهایی عالی برای خودش رقم میزد. در حالیکه جِین در مسیر کمال نبود و آن را یک نقطه میدید که به هرقیمتی باید به آن برسد، حتی اگر به سلامتیاش، مهمترین دارایی یک انسان، صدمه بزند.
مادرم که زن موفقیست میگوید:« کمالگرایی یعنی زندگی را کامل بپذیری؛ با شکستها و موفقیتهایش، با پیشرفتها و عقبماندنهایش، با اشتباهات و افتخاراتش.»
و من به شما میگویم:
«نهایتاً شما هستید که تعیین میکنید چه بخشهایی از کمالگرایی را نگه دارید و چه بخشی را دور بریزید؛ کدام باورهایتان دربارۀ کمالگرایی سازنده است و کدامشان مخرب.
حالا که تا اینجا آمدید این سوال را از خودتان بپرسید:
آیا کمالگرایی به طور کل غنابخش زندگی من است یا مامور گولاخِ زندانی که برای خودم ساختهام؟»
آیا کمالگرایی مثبت وجود دارد؟
برخی معتقدند کمالگرایی مثبت یعنی وظیفهشناسی، وجدانکاری و پیشرفتگرایی. پس از نظر آنها کمالگرایی فقط یک ویژگی منفی است و دوست و همراه انواع بیماریهای جسمی و روانی و در نتیجه موفقیتهای پوشالی.
بسیاری از هنرمندان، پزشکان و افراد مشهور در حوزههای کاری مختلف افرادی کمالگرا هستند که توانستهاند در زندگی شغلی خود کارهای خوب و عالی ارائه بدهند؛ پس کمالگرایی مطلقاً بد نیست.
شاید شما هم مثل تام یک کارمند موفق و دارای کمالگرایی سازنده باشید که اگر اینطور است شما با کمالگراییتان برنده هستید و بهتر است در بخش نظرات از ویژگیهای مثبت بیشتری که کمالگرایی دارد برایمان بنویسید.
تاثیرات کمالگرایی مثبت روی عملکرد شغلی:
- راحت پذیرفتن اشتباهات و تلاش برای حل آنها
- درخواست راهنمایی و تمایل زیاد به یادگیری
- توجه به ارتقای مهارتهای نرم، مثل مدیریت استرس، مدیریت هیجانات، انعطافپذیری،
ارتباط موثر، مدیریت زمان، تفکر خلاق، تفکر انتقادی و…
تاثیرات کمالگرایی منفی روی عملکرد شغلی:
فارغ از افرادی که به دلیل کمالگرایی و ترس از شکست در حوزههای شغلی، دست به کار بزرگی نمیزنند، هستند کسانی که مثل جِین تلاش میکنند و موفقیتهای مالی و موقعیتی زیادی به دست میآورند ولی هزینۀ گزافی بابت این موفقیتها میپردازند. تجربۀ استرس زیاد بیشترین تاثیر منفی را روی عملکرد شغلی میگذارد چون نداشتن ذهن آرام ابداً به عملکردی به اندازۀ کافی خوب منجر نخواهد شد.
چند ایدۀ خلاقانه برای بهبود فرهنگ کمالگرایی در سازمان (مدیران بخوانند):
شما به عنوان مدیر منابع انسانی میتوانید با رعایت چند نکتۀ کوچک در حرف و عمل روی سلامت روان کارمندان خود سرمایهگذاری کنید.
پیشنهاد اول: مثلاً هرازگاهی ایمیلهایی کوتاه با مضامین زیر به کارمندان خود بفرستید:
همینکه کارها را به خوبی انجام بدهید کافی است و لازم نیست بینقص باشد:
اگر کاری که ارائه دادند به اندازۀ کافی خوب بود ولی با رعایت چندین نکته میتوانست بهتر شود حتماً در بازخورد اعلام شود.
ارزش وجود شما هیچ ارتباطی به موفقیتها یا اشتباه نداشتن شما ندارد- شما میتوانید شکست بخورید و هنوز هم یک انسان باارزش باشید:
ولی شرطی برای پذیرش اشتباهات در سازمان داشته باشید مثلاً: درسی که از این اشتباه گرفتی چه بود؟
ددلاین تعیین کردن را فراموش نکنید- کارها را تخمین واقعگرایانه بزنید و سعی کنید تا آن موقع انجامشان بدهید:
از افرادی که واقع بین تر هستند بخواهید تا در تخمین واقع بینانۀ زمان تحویل کار، همکاران کمالطلب خود را راهنمایی کنند.
پیشنهاد میکنیم: تعریف سالم و سازندۀ کمالگرایی را در حرف و عمل تکرار کنید و افرادتان را به این جنس از کمالگرایی تشویق کنید.
ایمیلهای کوتاه و موجز بفرستید تا در یک نگاه خوانده شوند. در جلسات خود میتوانید به طور مفصل دربارۀ آنها صحبت کنید و به پرسشهایشان پاسخ بدهید.
پیشنهاد دوم: از کارمندان بخواهید هر روز سه فاکتور را از 1 تا 10 ارزیابی کنند.
میزانِ اضطراب
میزان تمرکز
ساعات مفید
براساس این سه عامل میزان بهرهوریشان سنجیده شود و اگر بهره وری پایین بود، مجوز اضافهکاری داده نشود.
پیشنهاد سوم: ثبت تشریحی ساعتبهساعت روز کاری
مثلاً:
ساعت 8 تا 9: نوشتن دو نامۀ اداری
9 تا 10: پیگیری کردن مدارک و ارسال گزارش
10 تا 11:
11 تا 12
و…
این کار بهترین شکل گزارش گرفتن از یک روز کاریست؛ به شرطیکه صادقانه انجام شود.
ضمناً به مفیدتر پیشبردن ساعات کاری خود کارمندان نیز کمک خوبی میکند؛ چون جلوی هدردادن وقت را میگیرد.