در دو قرن اتفاقات زیادی میافتد، بهخصوص اگر تمام مدت یکجا ایستاده باشی و دنیا را تماشا کنی که میچرخد و میچرخد.
گاهی اتفاقات نه چندان خوبی میافتند. یاد گرفتهام بپذیرم اینجور وقتها از دست کسی کار زیادی برنمیآید. تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که استوار بایستیم و به نیروی درونی خود تکیه کنیم.
من سیصد تا پانصد سال عمر میکنم. درختان بلوط قرمز عمر طولانی دارند. طولانیتر از عمر دوستهای ظریفمان؛ سروهای سیاه، درختهای خرمالو، سیب و ارغوان.
دوستداشتن آنچه که هستی، نعمت بزرگیست.
روزها مثل قطرههای بارانی که تند و تند توی یک رودخانه میافتند، میگذرند.
راسوها اسم بوهای خوب را روی خودشان میگذارند. نمیدانم به خاطر این که به بوگندویی معروفاند این کار را میکنند که مثلاً تلافی کنند یا اینکه فقط به خاطر بامزگیشان است.
ادامه دارد…