من زیاد کاغذ سیاه میکنم. شاید مشکل کمعمقیام هم، همین زیاد نوشتن باشد چون حتی فرصت نمیکنم نوشتههایم را دوباره بخوانم. به همین خاطر، من هم کمحافظهام. آنقدر هم شلختهنویس هستم که […]
من دوست ندارم از آن آدمهایی باشم که عاقبت خودکشی میکنند. چون من سراغ نوشتن رفتم تا از زندگیام لذت ببرم و رضایت خاطر را تجربه کنم. سراغ نوشتن رفتم چون میخواستم […]
تصمیم دارم دربارۀ ایدهای مهم با شما حرف بزنم. همۀ ما آرزو و هدفهایی داریم، که گاهی محکم به اجرایی کردنشان میچسبیم و گاهی هم شُلکُن سِفتکُن در میآوریم. مثلاً خود من، […]
وقتی نوشتن را شروع کردم، سراغش نمیرفتم مگر در شرایط خاص. مثلاً خشمی، غصهای. مدتی گذشت و با ورق زدن نوشتههایم احساس کردم که افسرده به نظر میرسم. هرچه نوشته بودم بوی […]
من وقتی نوشتن را شروع کردم، داشتم نوشتاردرمانی میکردم. اگرچه نمیدانستم همچین موضوعی وجود دارد. و اینقدر تخصصی است که حتی برایش اصطلاح هم انتخاب کردهاند. من مینوشتم. مدت زیادی بود که […]